۱۷
اردیبهشت
۱۴۰۳
شماره
۵۶۰۷
عناوین صفحه
در نوشتار قبل اشاره شد که برای اداره امور شهر نیازمند حلقهای مشارکتی از دخیلان توسعه در شهر هستیم که این حلقه از اتصال میان دانشگاه، بازار، مدیریت شهری و جامعه پدید میآید و نام آن را «مارپیچ دخیلان توسعه در شهر» نهادیم. گفته شد که مارپیچ توسعه شهر، با استفاده از برنامهای منسجم و منعطف نقشه راه شهر را مشخص میکند و پاسخ به چالشها و ظرفیتهای شهری را از درون و توسط خود شهر رقم میزند. برای نمونه از «بحران مسکن» و تبدیلشدن آن به «فاجعه اسکاننایابی» جامعه ایران صحبت شد که بهواسطه درگیر شدن با نظام سرمایهداری کازینویی و تبدیل ارزش مصرفی آن به ارزش مبادلهای و سرمایهای، دلالان زمین، مسکن، مصالح دولتی و خصوصی (که من بر آنها نام «قدرتهای عریان» را میگذارم) هرروز، مسکن را دستنیافتنیتر از روز قبل میسازند و این بحران کمبود را بیشتر بهسوی فاجعه سوق میدهند. اشاره شد که وجود نگاه صرفاً کالبدی و فقدان نگرش و دانش فضایی در موضوع مسکن در شهرهای کشور، علیرغم پیامدهای خطرناکی چون رشد شهرهای جدید خوابگاهی و بیهویت، منجر به دامن زدن بحران مسکن شده و این بحران را بهسوی فاجعه اسکاننایابی نیز سوق داده است. نگرشی تماماً کالبدی و کمی که مسکن را تنها یک چهاردیواری مقاوم برای خواب و استراحت یک خانوار میبیند و هیچگونه تلاشی برای پاسخ به نیازها و اولویتهای ساکنانش در مقام یک فضای اجتماعی ندارد و درنتیجه فضای مسکونی با تقلیلگرایی خطرناکی تنها به یک سرپناه ایمن تبدیل گشته است. پاسخهای کمی و صرفاً کالبدی مسکن برای به تعادل رساندن عرضه و تقاضا چندین سال است که پیگیری شده و پروژههای «مسکن مهر شکستخورده» و یا «شهرهای جدید بیهویت و خوابگاهی» نهتنها پاسخی به بحران مسکن ندادهاند، بلکه دامنه این بحران را نیز وسیعتر ساخته و آن را به فاجعه اسکان نایابی رساندهاند (که نحوه سیر آن در نوشتار قبل شرح داده شد)؛ اما تمام موضوع موردبحث این است که چالشهای شهری باید توسط خود شهر و از درون حل گردند و نمیتوان نسخههایی مشترک برای همه شهرهای کشور پیچید و آنها را بهسوی تحقق روانه کرد. علیرغم آنکه بحرانهایی چون مسکن، ابعاد کلانی دارند و پاسخ به آنها با سطوح کلان اقتصادی و سیاسی کشور گرهخورده است، اما در سطح خرد، مدیریت شهری میتواند با تکیهبر ظرفیتهای درونی خود، نیازهای شهر را پاسخ دهد. این نکتهای است که میتوان با استفاده از مارپیچ دخیلان توسعه در شهر به آن پرداخت؛ اما موضوع ازآنجایی بحرانیتر میشود که قدرتهای سیاسی، تصمیمات خطرناکی برای شهرها میگیرند و بهتبع این تصمیمها، نهتنها پاسخی به بحران داده نمیشود، بلکه ماجرا به فاجعه نیز نزدیکتر میشود. نمونه آن اظهارنظر چند هفته پیش نماینده همدان در مجلس شورای اسلامی، در خصوص بزرگتر شدن شهر همدان تا 1400 هکتار است، ایشان با اشاره به اینکه برای ساخت 50 هزار واحد مسکونی در شهر همدان به 1400 هکتار زمین نیاز داریم، افزود «شهر یزد 600 هزار نفر جمعیت دارد با 12 هزار هکتار محدوده شهری، اما شهر همدان با بیش از 600 هزار نفر جمعیت فقط 5 هزار و 700 هکتار محدوده دارد و به همین دلیل مردم همدان نمیتوانند یکخانه حیاط دار برای خود بسازند»!
مخاطبان عزیز حتماً از منِ دانشآموز بر هولناک بودن اینگونه اظهارنظرها و شدت بحرانزایی آنها برای شهر آگاهتر هستند، اما لازم است که چند نکته را در خصوصِ اینگونه اظهارنظرهای سیاسی (که چیزی جز تقلیلگرایی علمی و پوچانگاری دانش شهری نیستند) عرض کنم؛ اولین نکته دردناک این است که چگونه بدون هیچ ارزیابی و امکانسنجی در خصوص رشد افقی شهر تا 1400 هکتار، اظهارنظر میکنید؟ سوای ضرورت تأمین این سطح از زمین برای 50 هزار مسکن که خود نیازمند بررسی و واکاوی دقیق از نرخ رشد جمعیت شهر، تقاضای بالقوه و مؤثر مسکن، برآورد تعداد واحدهای خالی شهر و نرخ مهاجرت شهر است، چگونه و با چه استدلال علمی به رشد افقی شهری رأی میدهید، آنهم بدون ارائه هیچگونه اطلاعاتی از تبعات و پیامدهای این رشد و یا مطالعات شهری موردنیاز برای این مهم. دانش شهری و بهویژه برنامهریزی فضایی امروز، کاملاً بر این مهم آگاه است که رشد افقی شهرها تبعات بسیاری در پی خواهد داشت که از میان آنها میتوان به بالاتر بردن هزینه خدمات شهری و یا تبعات زیستمحیطی و آلودگیهای محیطی بهعنوان تنها بخشی از تبعات اینگونه رشد در شهرها اشاره کرد. در اصل بهعلت همین افسارگسیختگی توسعه افقی شهر بود که ایالاتمتحده از رشد هوشمند پرده برداشت و توسعه میانافزا را در شهرسازی آن دوران (دهه 90 میلادی) مطرح ساخت. همین امروز، مدیریت شهری در شهر همدان توان خدماتدهی به برخی نقاط شهر چون دیزج، حصار، مجیدآباد، خضر، شاهپسند و چندین نقطه دیگر در سازمان فضایی شهری را ندارد و حال شما پاسخ کدام درد شهر را در توسعه افقی میدانید؟ از آن گذشته موضوع دسترسی به مرکز شهر برای ساختارهای شهری فشرده و رینگ-سیستم یکی از موضوعات مهم و کلیدی است، چراکه خدمات اصلی شهر در قلب این شهرها جریان دارد و بهواسطه عدم توازنی که در سازمان فضایی شهری در شکل دادن نقاط متمرکز جدید وجود دارد، دسترسی به مرکز شهر برای اینگونه ساختارهای شهری حیاتی است و با رشد افقی شهر تأمین این دسترسی عملاً غیرممکن میشود و با عدم توازنی که ما در سازمان فضایی شهر همدان داریم، حتماً بحران فضای سکونتی جدیدی را خلق خواهیم کرد. علاوه بر آن شرایط و ظرفیتهای محیطی شهر نیز از فاکتورهای مهم در ارزیابیها برای رشد افقی یا عمودی شهر هستند، ظرفیت و توانهایی چون تأمین آب شهر که همین امروز با فاجعه قطعی آن نیز مواجه هستیم، حال شما بنگرید که بعد از افزایش 1400 هکتار بر محدوده سکونتی شهر چگونه باید فقط یک مورد(تامین آب) از آن همه نیازهای اولیه را تأمین کرد.
اوج تقلیلگرایی علمی و نگاه از منظر قدرت سیاسی آنجایی حادتر میشود که شما بافت شهر همدان را با بافتی چون شهر یزد مشترک دانسته و با اشاره به محدوده 12 هزار هکتاری یزد، آن را در مقام مقایسه با محدوده 5 هزار هکتاری شهر همدان نهادید که اساساً ازنظر دانش شهری، دیدگاهی غلط و منحرف است. چه چیزِ بافت یزد با بافت شهر همدان قابلمقایسه است؟ کالبد، اقلیم، موقعیت جغرافیایی، بافت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، کدامیک از این ابعاد با بافت شهر همدان مشترک است که شما آن را در مقام مقایسه با شهر همدان گذاشتهاید؟ ما امروز حتی در یک شهر هم نمیتوانیم بافت دو محله را از یک جنس بپنداریم، چراکه اساساً دو بافت مجزا از منظر ویژگیهای کالبدی، اقتصادی، فرهنگی و... باهم متفاوت هستند، چه برسد که بخواهیم دو شهر که کاملاً متمایز از هم هستند را به قیاس بگذاریم و نسخه هر دو را یکی بپنداریم. از آن گذشته، ما همچنان ظرفیت درونی برای توسعه مسکن را در بافتهایی (همچون خضر، مجیدآباد، حصار امام، دیزج، شاهپسند، منوچهری و...) درون شهر داریم که هم قدرت پاسخ به تأمین مسکن را دارند و هم میتوان بهوسیله این تأمین مسکن، چالشهای این بافتها چون آسیبپذیری در برابر زلزله و مخاطرات طبیعی و یا موضوعات اجتماعی، اقتصادی و کالبدی تبلوریافته در این بافتها و بهتبع آن در شهر را پاسخ داد و این یعنی همان توسعه داراییمحوری که امروز قدرت سیاسی از آن کیلومترها دور است. عزیزان و مخاطبان گرامی این همان نقطهای است که میگوییم شهر باید برای شهر تصمیم بگیرد و برای این مهم نیازمند مارپیچ دخیلان توسعه در شهر هستیم تا سدی باشد بر سر راه قدرتهای عریان که در مسیر سوق دادن شهر بهسوی نابودی و بحران هستند؛ اما در پایان سؤالی دارم، اینکه چه چیزی یا چه قدرتی باید در مقابل قدرت عریان در شهر بایستد؟